نوشته شده توسط : ¤●*♥.•*ArezoO¤●*♥.•*

 

سلااااااام به همگي!
خوفين همه؟
واي بچه ها موزيك ويديو جديد سوجو ام رو ديدين من يكي كف كردم!
سريال تو زيبايي رو ديدين من كف كردم!
كلا اين روزا دارم كف ميكنم!
واااااااااااااااي كل كل هاتونو كه ديدم حسابي كف كردم!!!!!
محدثه يه بار ديگه بخواي از اين نظرات منحرفانه و بي پايه و اساس بدي و ذهن بچه مثبتهايي مثل مطهره رو منحرف كني از داستانا اخراجي!!!!
واييييي بچه ها من نشستم فكر كردم ديدم دليل اصلي اينكه نميشه هممون از داستانا لذت ببريم اينه كه روز به روز به درخواستا واسه شركت در وب افزوده ميشه و من نميتونم خودمو با افزايش بچه هاي پين آپ گرلزي هماهنگ بيارم جلو!!!!(چي گفتم؟؟؟؟!!!!)
مهناز جون تو اشكال نداره بياي توي گروه چون به سونگ مين قول داده بوديم واسش زن پيدا كنيم اما در مورد نيلوفر من واقعا شرمنده ام يكي از دلايل اصلي اين كه نميتونم واست داستان بنويسم اينه كه ما ميخوايم با وضعيت كنوني سوپرجونيور بريم جلو و همونطور كه مستحضري هانگنگ الان از گروه رفته و امكان داستان نوشتن با اون براي من وجود نداره نيلوفر جون من واقعا عذرخواهي ميكنم.
و در مورد مطهره: جرات دااااري بيا جلو! يه بار اومدي اينترنت بد جوگير شديها اين تاثيرات منفي شيوون و محدثه هم داره تو رو فرا ميگيره خودتو كنترل كن....
واي جاي زهرا توي نظرات كم بود كجاس نميبينمش!
و در مورد سعيده احتمالا رفتگره يسانگ بوده!(سحر جون قصد توهين نداشتم ببخشيد)
نه نه اصلا ليتوك بوده جون من نذارين كار به كيو بكشه! ولي به نظر من شيوون هيكل خيلي خوبي واسه رفتگري داره محدثه!!!!
و خيلي ممنون اين دفعه در مورد نظرات كولاك كردين مخصوصا فرزانه دلم خيلي براش تنگ شده بود. فرزانه از همين جا بوووووووس!
مريم و الميرا از شما هم بابت نظرات دلگرم كننده تون متشكرم!
قربون همه

مهناز جون بگو كي رو دوس داري و مشخصاتت رو هم نظر خصوصي بذار چاكريم
باي

سلام...سعيده جون بالاخره طلسم شكسته شد و داستانت حاضر شد ببخشيد واقعا معذرت ميخوام كه اين همه منتظرت گذاشتم خيلي پيگير داستانت بودي و ازت ممنونم!
به هر حال معذرت ميخوام ...چون تو بيشتر از همه پيگير بودي و داستانت اينقدر طول كشيد تا حاضر بشه لااقل اميدوارم ازش خوشت بياد مطهره هم كمك بسياري در اين راه كرد...
از همينجا درود مطهره جون!
بفرماييد ادامه مطلب


:: بازدید از این مطلب : 562
|
امتیاز مطلب : 113
|
تعداد امتیازدهندگان : 30
|
مجموع امتیاز : 30
تاریخ انتشار : چهار شنبه 27 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ¤●*♥.•*ArezoO¤●*♥.•*

سلااااااااااااااااااااااااااام!

چطورين؟ ميدونم الان ميخواين من رو خفه كنين ولي باور كنين تقصير مطهره اس من همينطور داستان ميسازم اين همينطور رد ميكنه...حالا هم كه نوبت خودش شده البته اين يكي رو ديگه اجازه ندادم اظهار نظر كنه!

راستي ولنتاينتون مبارك...فكر ميكنم روز ولنتاين خيلي به وب ما مرتبطه.

همچنين جاداره تشكر كنم از دوستام:

محدثه،سعيده،مطهره،زهرا،ريحانه و فهيمه كه روز تولد كيوهيون منو غافلگير كردن به عمرم اينقدر خوشحال نبودم..خيلي ممنون.

و در مورد شكلاتايي كه امروز محدثه و مطهره دادن خيلي چسبيد مرسي دوستاي خوب.

و اين كه خيلي دوستون دارم همتون رو...خيلي خيلي خيلي زياااااااااااااااااااااااااااااااااااد!

 

خداييش بايد بيشتر از اين ها واسه ولنتاين گل ميكاشتم ولي اين سمينار...آره جمعه سمينار داريم سمينار نانو دعا كنيد سوتي نديم...همه توي سمينار هستيم جز مطهره.

به هر حال من داستان مطهره رو تايپ كردم نميخوام قول الكي بدم ولي داستان سعيده رو هم به زودي آپ ميكنم همين فردا پس فردا سر بزنيد حتما ميذارمش.

و اينكه يه داستان مخصوص ولنتاين كه داستان رسيدن من به كيوهيون هم هست.

 

سعي ميكنم تا ولنتاين امسال فراموش نشده بذارمش. قربون همتون بريم سراغ داستان در ادامه مطلب...



:: بازدید از این مطلب : 658
|
امتیاز مطلب : 94
|
تعداد امتیازدهندگان : 24
|
مجموع امتیاز : 24
تاریخ انتشار : دو شنبه 25 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ¤●*♥.•*ArezoO¤●*♥.•*

اومدم ولي اين دفعه با يه كادو واسه محدثه

محدثه جووووون اميدوارم با ديدنش لبخند روي لبت بشينه و از هميشه خوشگل تر شي....

فداااااااااشون!نه صبر كن بابا جلوشو بگير!

يا خير حبيب و محبوب!!!!!

يا خير حبيب....

داره تو رو ميبينه ها محدثه!

وا چرا يه هو ناراحت شد؟رفته تو فكر؟ داره ميگه وقتي اومد خونه چي واست بخره نگران نباش!!!

داداچ!

هااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا؟ چي ميگه؟

قد و قامت و سرو و كاج و سرور و آقا و .....ببخشيد داداش و اينا!

يا خي....

ديگه مردم ______________________

و يه كادوي كوچيك واسه مامان سعيده!

سعيييييييده اول بخند....خب حالا كادو...

از بابام چندتا عكس با گوشيم گرفتم واست گذاشتم!!

از بچگيش!

ببخشيد با لباس تو خونه ايه ديگه!

همين الان بهش خبر دادم سعيده داره عكساتو ميبينه!

قربوووووونت سعيده جووووون!

بذار يكي هم خودم بگيرم واست بفرستم!!!!

سعيده كامپيوتر داييم قاط زد واسم دعا كنين اگه نه بدبختم

بعدا با يه كادو درست حسابي واسه سعيده ميام ببخشيد بايد برم...

فقط يه چند تا هم واسه خودم تا دلم واشه!

اقتدار....

آكروبات بازه ديگه!

فداي هر چي پين آپ گرلزيه!

بچه ها من واسه تولد كيو و شيوون چيزي نذاشتم اميدوارم بااين عكسا جبران شده باشه

بچه ها بهتون توصيه ميكنم زود به زود به وب سر نزنين حديث جون من چندبار بگم خبرت ميكنم؟!!!

آخه خودت خسته ميشي من داستانا رو طبق اولويت ميذارم

مطهره و هيچول

سعيده و ليتوك

خودم و كيو

فرزانه و يونهو

سحر و يسانگ

حديث و مينوش رو هنوز اولويت بندي نكردم!!!!!

باران و ايونهيوك

اوكي؟

حالا اگه بازم مشكلي با سر زدن ندارين بفرماييد قدمتون روي چشم ولي نميخوام چشم انتظار باشين و با ديدن هر آپ بخوره توي ذوقتون...

بسه ديگه من ميرم تا بعدا!

باااااااااي دوستاي گلم!

 

 



:: بازدید از این مطلب : 575
|
امتیاز مطلب : 71
|
تعداد امتیازدهندگان : 18
|
مجموع امتیاز : 18
تاریخ انتشار : پنج شنبه 21 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ¤●*♥.•*ArezoO¤●*♥.•*

سلااااام!

واي بچه ها خيلي دلم براتون تنگ شده ولي نميتونم آپ كنم...

باران جون خوبي چطوري؟ مرسي كه قبول كردي مينوش جون از تو هم ممنونم واقعا نميدونم چطور جبران كنم...

بچه هاي عزيز لطفا اين تصور رو نكنين كه كسي كه رقاصه نميخونه يا خواننده ها نمي رقصند گروه پين آپ گرلز يه گروهه مثل گرلز جنريشن يا همون سو ني شي ده...

يا همون سوپر جونيور با اين تفاوت كه ما دختريم...

فقط تخصص رقاص ها در طراحي رقصه و بعد رقص رو با بقيه تمرين ميكنن ميره واسه اجرا خواننده ها هم همينطور متن و يا تكست ترانه رو آماده ميكنن به همراه كمكاي بقيه و بعد ضبط ميشه و همه هم ميخونن...

راسي حديث و مينوش نگفتن چه نقشي توي گروه دارن يا ميخوان داشته باشن!

بچه ها هر كدوم پروفايل ندادين توي يه نظر خصوصي در مورد خودتون بگين تا داستانا با شخصيتتون متناسب باشه ترجيحا تاريخ تولد فراموش نشه چون بايد كادو بگيرين!!!!

دليل اصلي تاخيرم اين بود كه يه ذره توي داستان سعيده و ليتوك گير كرده بودم يه خورده سخت بود چون اگه توي داستانا دقت كرده باشين سعيده از ريووك خوشش ميومد و نبايد شخصيت ريووك بد جلوه داده ميشد...

به زودي داستان بعدي رو ميذارم نهايتا تا آخر هفته...

بااااااااي!


سلام عرض ميشود خدمت بروبكس گرامي و عزيز كره اي خوشگل و گل چطوريد؟

ببخشيد واقعا ميدونم از دستم دلخوريد ولي باور كنيد نميرسم بيام نت آخه من از كامپيوتر داييم ميام اينترنت و وقتي ويندوزش قاطي كنه اصلا براش مهم نيست و دست من هم نيست كه درستش كنم...

مسائل پيچيده اس!

ولي اومدم تا جواب نظراتتون رو بدم...

اول از همه حديث كه با شوق زياد هر روز سر ميزنه:

حديث جون قربونت دست گلت درد نكنه ولي من نميتونم هر روز آپ كنم داستان چيزي نيست كه بشه هر روز گذاشت ولي قبول دارم اين سري خيلي دير شد...براي اينكه كمتر خسته بشي اگه ميخواي يه راهي مثل ايميل يا وب بگو خودم شخصا خبرت ميكنم تا بياي آپ ها رو ببيني و حتي موضوع آپ ها رو بهت ميگم تا اگه دوست نداشتي نياي...

بعد در مورد باران:

باران جون كيوهيون قبلا رزرو شده(با اجازتون توسط خودم!!) اگه كس ديگه اي رو دوست داري بهم بگو  تا با اون برات داستان بذارم در مورد رقصندگي هم يه ذره شلوغ ميشيم ولي باشه حرفي نيست تو هم رقصنده ي سوم خواهي بود...فقط اگه ميشه يكي رو انتخاب كن كه توي ليست افراد ابتداي وبلاگ نباشه. ممنونم

و در مورد مينوش:

مينوش واقعا گيجم كردي ....من اين همه از همون اول بهت گفتم توي داستانا مياي فقط بگو ميخواي با چه كسي برات داستان بنويسم گفتي اون مهم نيست و از اونجايي كه ميترسيدي يه وقت اجازه ندم بياي گفتي فقط توي داستانا باشي كافيه. ته مين رو هم به خاطر كسي وارد داستان نكردم و فقط به اين دليل بود كه به معلمي با مهارت خوب در رقص نياز داشتيم. الان خودت نگاه كن همه معلم جديدا اومدن خب يه ذره ضايع است كه وسطش كي بياد...بعد هم من نميدونم اسمش رو چطوري بنويسم تا با كلمه كي؟(به معناي چه كسي) اشتباه گرفته نشه!!!

براي مثال فرزانه در ابتداي كار فرد موردعلاقه اش رو تغيير داد اگه بشه باران و مينوش هم همين كارو بكنن شخصا خيلي ممنون ميشم...

مينوش راه بهتري سراغ داري بگو يا  حداقل يه ايده بده تا كي وارد داستان بشه.

باتشكر

آرزو



:: بازدید از این مطلب : 499
|
امتیاز مطلب : 44
|
تعداد امتیازدهندگان : 12
|
مجموع امتیاز : 12
تاریخ انتشار : سه شنبه 12 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ¤●*♥.•*ArezoO¤●*♥.•*

سلاااااام!

برین ادامه مطلب ببینین چی گذاشتم واستون...

محدثه و زهرا که حتما همشو بخونن چون داستان رسیدن اون دوتا به اوپاهاشون رو گذاشتم در ضمن داستان آشنایی با معلمای جدید هم هست.

فقط یه کم زیاده..زیاد که چه عرض کنم رمانه...واسه همین اونایی که با اینترنت خونگی داستانا رو میخونین حتما اول صفحه رو سیو کنید بعد بخونینش.

دیگه همین دیگه...امیدوارم همه خصوصا زهرا و محدثه لذت ببرین

تا آپ بعدی قربون همتون!



:: بازدید از این مطلب : 789
|
امتیاز مطلب : 46
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
تاریخ انتشار : شنبه 2 بهمن 1389 | نظرات ()